خطاهای شناختی یا افکار اتوماتیک راهی است که ذهن فرد از طریق آن، باورها و فرضهای غلط را درباره خود، دیگران و دنیا با وجود شواهد نقض بسیار، همچنان حفظ می کند.
مطالعه خطاهای شناختی به برطرف شدن بسیاری از عادت غلط زندگی کمک می کند.
ما به افکار نادرست خود که با دنیای واقعی تطابقی ندارد خطاهای شناختی میگوییم.
متاسفانه غیر از روانشناسان و روانپزشکان کسی اطلاع از خطاهای شناختی ندارد . برای همین است که زندگی کمی سخت شده است چون طرز فکر کردن ما غلط است .
آموزش خطای شناختی ، نیاز همه انسان هاست تا از این به بعد زندگی بهتری داشته باشند .
حتی میتواند در زندگی خانوادگی نیز بسیار مهم باشد.
شناخت خطاهای شناختی و اصلاح آنها می تواند در زندگی افراد بسیار کمک کننده باشد .
شاید بیشتر گرفتارهای مردم به خاطر آلوده بودن افکار آنها به این خطای شناختی باشد .
در واقع ما تلاش می کنیم با یادگیری " انواع خطاهای شناختی " مانع از اشتباهات و خطاهای بعدی در زندگی خود شویم .
به نظر میرسد افسردگی، بیقراری، رقابتهای ناصحیح، خشونت، پرخاشگری و بسیاری از رفتارهای غیر عادی ما بی ارتباط با خطاهای شناختی نباشند.
اگر شخصیت را مجموعهای از رفتار و شیوههای تفکر شخص در زندگی روزمره که با ویژگیهای بیهمتا بودن، ثبات (پایداری) و قابلیت پیشبینی بدانیم ، شاید بتوان گفت خطاهای شناختی بخش اعظم شخصیت ما را تشکیل می دهند که باید آنها را مهار نمود .
ما می توانیم با فکرمان، بسیاری از هورمون ها و کارکردهای جسمی را تغییر دهیم. چند لحظه چشمانتان را ببندید و به لیمو ترش فکر کنید. اگر دهانتان آب افتاد، باید به نقش و اهمیت تفکر پی برده باشید.
در شرح خطاهای شناختی، ابتدا فردی را تصور کنید که از دوران کودکی، عینکی رنگی بر چشم داشته است و هیچ زمان دنیا را بدون عینک خود ندیده است.
مسلماً او باور دارد که دنیا به رنگ عینک او میباشد، زیرا همه چیز را تنها پس از عبور از عینک رنگی خود مشاهده کرده است.
انسانها در طول دوران کودکی خود عینکهایی بر چشم میگذارند که پس از آن خود، دیگران و دنیا را تنها پس از عبور از آن میتوانند ببیند.
اگر رنگ عینک تیره باشد، همه چیز را تیره و تار میبینند. عینکی که فرد بر چشم دارد عبارت از قوانین و فرضهایی است که در کودکی به جهت مواجهه با دنیا فرا گرفته است. ( همان باورهای اصلی و تربیتی که دوران کودکی در فرد بوجود آمده است )
باورها و فرضهایی مانند:
دنیا مکان خطرناکی است.
به هیچ کسی نباید اعتماد کرد.
اگر موفق نباشی، تو را دوست نخواهند داشت.
برای آنکه خوشحال و شاد باشی، باید با کسی در ارتباط باشی.
اگر کلاه سرت برود، نشانه احمق بودن تو است-
اگر دیگران ترکت کنند، حتماً اشکالی در کارت بوده است- مردها بیوفا هستند و … .
گاهی این بد فکر کردن است که باعث می شود حال بدی داشته باشیم نه اتفاقاتی که برایمان رخ میدهد .
بدین گونه خود را فریب میدهیم و با خطای فکری و نتیجه گیری اشتباه و اندیشیدن به چیزهایی که اصلا وجود نداشته خودمان را ناراحت می کنیم .
اگر ناراحتیم لزوما معنی آن نیست که همه جنبه های ماجرای رخ داده بد و منفی بوده اند
شعار اصلی این است:
فکرت را عوض کن و رفتارهای غلط را تغییر بده تا حال تو بهتر شود.